جدول جو
جدول جو

معنی الهی همدانی - جستجوی لغت در جدول جو

الهی همدانی
(اِ لا یِ هََ مَ)
عمادالدین محمد حسینی. از سادات اسدآباد همدان معاصر شاه عباس اول بود. وی بهند رفت و به سال 1063 هجری قمری در کشمیردرگذشت... صاحب تذکرۀ غنی وی را معاصر شفایی و تقی الدین اوحدی، و نام او را محمود آورده است. ’ریو’ درفهرست خود از ’تذکرۀ’ الهی مکرر نام برده است. (ازالذریعه، ذیل دیوان الهی همدانی). مدرس در ریحانه الادب از قاموس الاعلام ترکی سال وفات او را 1057 هجری قمری ضبط کرده و گوید دیوانی مرتب و کتابی بنام گنج الهی در تراجم احوال دارد -انتهی. این اشعار از اوست:
دل خود بروزگار جوانی کباب بود
موی سفید شد نمکی بر کباب ما.
چشمت از هر گردشی با ناز عهد تازه بست
خط مشکینت کتاب حسن را شیرازه بست.
مشکین خطان برای تماشای روی تو
مشق نظاره بر ورق لاله میکنند.
صبا بر دوش اوچون افکند زلف سیه پوشش
سیه مستی است پنداری که می آرند بر دوشش.
این رباعی از اوست:
از دوریت ای تازه گل باغ مراد
چون غنچۀ چیده خنده ام رفته ز یاد
گریان چو پیالۀ پرم در کف مست
نالان چو سبوی خالیم در ره باد.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 255 و 256 و نتایج الافکار ص 18).
و رجوع بهمین دو کتاب و مجالس النفائس، مقدمه ص ’کح’ و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِهََ مَ)
ابن ابی طالب بن عبدالمطلب حسینی همدانی نجفی. وی فقیه و اصولی بود و در حدود سال 1320 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اصول الفقه. 2- تذکرهالنفس فی الاخلاق. 3- کتاب الحساب. (از معجم المؤلفین)
ابن نصرالله همدانی. وی در حدود سال 1270 هجری قمری در همدان متولد شد و به نجف اشرف رفت و در سال 1339 هجری قمری در آنجا درگذشت. او راست: تعلیقه علی الفرائد. (از اعیان الشیعه ج 42 ص 196)
ابن محمد بن علی بن یوسف همدانی. متوفی در سال 786 هجری قمری او راست: 1- اختیارات المنطق فی التصوف. 2- اوراد فتحیه. (از اعیان الشیعۀ عاملی ج 24 ص 34)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هََمَ)
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی. مشهور به ابن ازرق و ملقب به موفق الدین و نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هََ مَ)
ابن محمد بن عبدالصمد بن عبدالاحد بن عبدالغالب مصری سخاوی. ملقب به علم الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین سخاوی شود
ابن حسین بن احمد بن حسن بن قاسم بن حسن بن علی همدانی. مشهور به فلکی و مکنی به ابوالفضل. رجوع به علی فلکی شود
لغت نامه دهخدا